فضیل عیاض
راهزنان قافله
دزدی چیرهدست که برای خودیاران و عیاران بسیار فراهم نموده بود و آوازه دزدیاش به گونهای بود که هر کاروان که نام فضیل را میشنید، از هم دریده میشد.
هر کس هرچه داشت رها مینمود و از ترس جان خود به سمت بیابان فرار میکرد، در آن لحظه از ترس، کودکان پدر فراموش میکردند و پدران کودک را و هر کدام به سویی شتابان میدویدند.