خلوت نامه - رمضان
شبی از شبهای بهشت
سلام بر دوست :
شب دوم ماه مبارک رمضان است.
یک بنده ی سراپا آلوده بر نفس و دنیا و کبر و غرور؛ قلم بر دست گرفته تا شاید بتواند اندکی از بدی های درون خویش را بر روی کاغذ پیاده نماید و سبک بال تر از گذشته در شهر رمضان پرواز نماید.
خدایا آنقدر آلوده ام که نمی دانم برای کدامین عملم بایدپیمان ببندم و ترک معصیت کنم.
برای کدامین عمل زشت خود کمر همت ببندم و بر کلامت قسم یاد نمایم که تا شاید بتوانم برای لحظه ای به تو نزدیک تر گردم.
الهی نمی دانم با حرف هایی که از این سو و آن سو به گوشم می رسد، با نگاههایی که به این گنهکار به عنوان بنده ی خالصت از سوی دیگران می شود و با کلماتی که از کتابهای نورانی برایم آشکار می گردد،
چه کنم ؟!
بر این پندارم که تو خیلی دوستم داری و این نشانه ی خدایی توست.
الهی کوچکیم را ببین و بر من رحم نما که اگر تو دستم را نگیری این غرور و کبر است که دستانم را در بند می نمایند و به سوی دوزخ روانه می سازند.
الهی چقدر زیبا می توان احساس کرد نبود شیطان را در این ماه عزیز.
الهی برای لحظه لحظه ی زندگیم به وجودت نیاز دارم، تنهایم مگذار و دستان سرد مرا رها مساز که سخت مشتاق لمس کردن دستان گرم توام.
دستم را رها مکن که من زود گم می شوم خدای خوبم